نگاهي به آيينه هاي تشنه
نگاهي به آيينه هاي تشنه
شعر پايداري، شعر انسان هاي آزاده، آگاه و معتهدي است که ظلم ستم ديدگان را بر نمي تابند. شعر پايداري، ريشه در باورهاي ديني و ملي ما دارد. از فردوسي بزرگ گرفته تا امروز و تا هميشه ماندگار.
شعر جوان لرستان، در سال هاي اخير توانسته به پويايي و رشد بالايي برسد. شعري زنده و بالنده که از ذهن و ضمير شاعران متعهد و پرشور اين خطه، سرچشمه مي گيرد.
«آيينه هاي تشنه» مجموعه ي شعر شاعرجوان لرستاني، محسن بياتيان است که توسط نشر شاهد، روانه بازار شده است. نکات قابل تأمل و لحظه هاي شايسته ي اعتنا، کم نيستند؛ اما در اين فرصت کوتاه نگاهي اجمالي و مروري گذرا، بر برخي از اين موارد داريم:
1. از مقوله هاي درخور توجه و پسنديده ي اين مجموعه، دور بودن شاعر از جنجال ها و درگيري هاي ژورناليستي شعر سپيد و شعر کلاسيک و... است. بياتيان، با قرار دادن شعرهاي کلاسيک و سپيد در يک مجموعه، به مخاطبان خود اين نويد را مي دهد که هدف او کشف لحظه هاي ناب و مضامين بکر شاعرانه است، تا قالب، جلد شکل و مسائلي از اين دست.
2. بهره گيري از نمادها و اسطوره ها، سبب شده که شاعر با استفاده از داشته هاي ذهني مخاطبان و داستان هايي که اين نمادها و اسطوره ها با خود دارند، مضمون را قابل هضم سازد:
و اين غروب غم انگيز ماست، اسماعيل! از آفتاب شعاعي به جاست، اسماعيل!
و:
صلح و صفا ز شهر دلم رخت برکشيد.
باري، اسير لشکر چنگيز غربتم
و يا:
اين جا مسيح متهم عشق است، بر جلجتاي کوردلان مصلوب
عشق، آيه اي نوشته به کاغذها، بر نيزه هاي شوم، به رسوايي
3. نکته ي ديگر بس آمد برخي کلمات با بار معنايي بسيار بالا، در حوزه ي شعر دفاع مقدس است، هرچند اندکي از اين کلمات کم کم به سمت کليشه رفته و براي گوش مخاطب خاص، تکراري شده اند:
آفتاب:
و اين غروب غم انگيز ماست، اسماعيل!
از آفتاب شعاعي به جاست، اسماعيل!
پرنده و پرواز:
پرنده باش و بگو پرواز، در اين غبار نمي گنجد
پرنده هاي مهاجر را غم ديار نمي گنجد
آسمان:
نعش کبود و سرد پرنده که مي گذشت
در آسمان خاطره، مرديم و آمديم
و...
البته موارد بالا، بيش تر در غزل بياتيان به چشم مي خورد؛ در شعرهاي سپيدش، فضا خيلي امروزي تر شده، شاعر به بطن اجتماع مي آيد، با مسائل و مشکلات اجتماعي ارتباط مي گيرد و آن ها را با زباني ساده و صميمي به متن شعر مي افزايد:
... و مرگ
در دسترس شد
چونان موزيک ممنوع موبايل...
و:
سال هاي بمباران بود و
بمب ها، کلماتي دم دستي
اين سيگار
اين کامپيوتر
اين ام پي تري پلير
و يا:
در آفريقا هم که باشي
يک ذره غبار خاک وطنت
مي ارزد به تمام سيگارهاي اهدايي
رايس
4. تلقيق هر دو گروه کلمات بالا، شعر بياتيان را به سمت و سويي تازه سوق مي دهد و به آن استحکام و لطافتي خاص مي بخشد که هم براي عموم قابل فهم است و هم خواص از آن لذت مي برند:
هر چه دورتر مي رويم،
لهجه ها اندوهگين مي شوند
خيابان ها بخيل تر
و ماه...
پرواز
آسمان
کجا رفته ايد؟
کجا....؟
5. «آيينه هاي تشنه»، از تصاوير، ايماژها و کشف هاي بديع نيز خالي نيست و توانسته براي مخاطب نکته سنج و ريزبين خود دست آورد و
هديه اي داشته باشد:
بزرگ ترها
خيره به عضلات آهنين بندر
و زندگي که مي بايست در هزاران هزار دکمه ي
ديگر
تکرار فرسودن انسان باشد
و:
عربده هاي ديوانه وار بمباران که تمام مي شد
و يا:
خدا به داد دل دردمندتان برسد
که قلب عاطفه ها نخ نماست، اسماعيل!
6. اما شاعر «آيينه هاي تشنه»، گاهي چه با ضرورت و چه بي ضرروت، درگير بازي هاي زباني مي شود که شايد به مطالعه و سير موج هاي مختلف شعر معاصر در دهه هاي پيشين مرتبط باشد:
...
دل مي دهم به دمادم اين دمام
و رقص نمي گيرد
نمي گيرد
نمي گيرد گرد اين
گرداب گردنده
تو...
تو....
و:
....
چونان زبان ابليس
ليس
ليس
ليس مي زنند
7. نکته ي آخر و پاياني، نگاهي به چند رباعي اين مجموعه است. شاعر همان گونه که از تعداد رباعيات او برمي آيد، در اين جا شاعر رباعي نيست و مؤلفه هايي که براي سرودن و ماندگاري اين قالب کوتاه لازم است، در اين چند نمونه، نيامده است يا بهتر بگوييم کامل نيامده است:
او سعي نکرد طرح انسان باشد
يا باغچه اي پرگل و ريحان باشد
تنها به هواي غربت وخستگي اش
کوشيد در اين خرابه مهمان باشد
*
تبديل به يک سبد تبسم شده است
آوازي در دهان مردم شده است
در بين روايت غزل، مردن او
در عشق فرود آمده وگم شده است
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}